جوک ها و دانستنیهای جالب عربی(طنز)
رَأی الوالدُ شهادةَ ابنِهِ المَدَرسیّة فَصاحَ علیه غاضِباً: « ﻓﻰ الشَّهْرِ الماضى کان ترتیبُک الأربعَینَ و هذا الشهر صارَ ترتیبُک الواحدَ و الأربعینَ ﻓﻰ الفصل . فَلِماذا تَأخَّرَ ترتیبُک؟» فَأجابَهُ الابنُ : الذَّنْبُ لَیسَ ذَﻧْﺒﻰ. لِأنَّ تلمیذاً جدیداً دَخَلَ صَفَّنا.
پدری کارنامه ی مدرسه ی پسرش را دید و با خشم بر سر او فریاد زد: « در ماه گذشته رتبه ی تو چهلم بود و در این ماه رتبه ات در ترم چهل و یکم شده . چرا رتبه ات عقب افتاد؟ پسر به او جواب داد: گناه من نیست . چون دانش آموز جدیدی وارد کلاس ما شده است!
الابتسامةُ الثانیةُ 2
المعلِّم: ما هوَ جمعُ « الشَّجَرَة».؟ التلمیذ: « الغابة» یا استاد.
معلّم : جمع درخت چه می شود؟دانش آموز: جنگل، استاد.
الابتسامة الثالثةُ 3
قالَ الطَّبیبُ لِلمریض:« یَجِبُ عَلَیکَ أنْ تأکُلَ الفاکِهَةِ بِقِشرِها. لِأنَّ قِشرَ الفاکهة مفیدٌ.»قال المریض: « حَسَناً ، سَأفعَلُ ذلک.» سَألَ الطبیبُ: <و الآن. قُلْ لـﻰ أﻯَّ فاکهـﺔٍ تُحِبُّ ؟>فأجابَ المریض:< الموز و الرَّقّـﻰ.>
پزشک به بیمار گفت:< باید میوه را با پوستش بخوری. چون پوست میوه مفید است.>مریض گفت: <بسیار خوب، این کار را انجام خواهم داد.>پزشک سؤال کرد: « حالا به من بگو چه میوه ای دوست داری؟»مریض جواب داد: « موز و هندوانه»
الابتسامةُ الرابعة4
قالَت الوالدةُ لِطَفلَتِها:« اِذهَبـى إلی ساحةِ المنزل و ﭐنْظُرى هل السَّماءُ صافیةٌ أم غائمةٌ؟ذَهَبَت الطفلةُ ثُمَّ رَجَعَت و قالَتْ:« آسفة یا والدتى، لِأنَّنـى ما قَدَرْتُ أنْ أنظُرَ إلی السَّماءِ؛ لِأنَّ المَطَرَ کانَ شدیداً.»
مادر به دختر کوچکش گفت:« به حیاط خانه برو و ببین آسمان صاف است یا ابری؟کودک رفت ، سپس برگشت و گفت:«متأسفم مادر، چون من نتوانستم به آسمان نگاه کنم.آخر باران شدید بود».
الابتسامةُ الخامسةُ5
تَعِبَت الاُمُّ مِن أعمالِ المنزل. فَذَهَبَتْ إلی غُرفَتِها لِلاستراحة.فَجأةً صاحَ ولدُهُ:«ماما، اُریدُ کَأساً مِنَ الماءِ البارِد.»قالتَ الأمُّ : «أنا تَعِبَةٌ. اِذْهَبْ و ﭐشرَب الماء بِنَفسِکَ.»صاحَ الوَلَدُ مَرَّةً اُخرَی: « اُریدُ الماءَ.»فَقالَت الاُمُّ: « اِشْرَبْ بِنَفْسِک و إلّا أضرِبُکَ.»
بَعدَ قلیلٍ قال الوَلَد: « ماما، عِندَما جِئتِ لِضَربـى؛ اُحْضُرى کَأساً مِنَ الماءِ البارد.»
مادر از کارهای خانه خسته شد. پس برای استراحت به اتاقش رفت.ناگهان پسرش فریاد زد: «مامان، یک لیوان آب سرد می خواهم.»مادر گفت:من خسته ام. برو خودت آب بنوش.»پسر بار دیگر فریاد زد: «آب می خواهم.»مادر گفت: « خودت آب بنوش و گرنه تو را می زنم.»بعد از مدّت کمی پسر گفت: « مامان، وقتی برای زدنم آمدی، یک لیوان آب سرد هم بیاور.»
الابتسامةُ السّادسةُ6
قالَ الطِّفلُ لِوالِدِهِ متعجِّباً: « عجباً مِن والِدِ صدیقی! »کَمْ هو بخیل!؟ أقامَ الدُّنیا عِندَما اِبتَلَعَ صَدیقى درهماً.»
کودک با تعجّب به پدرش گفت: از پدر دوستم تعجّب می کنم.
چقدر خسیس است!؟ دنیا را به هم ریخت وقتی دوستم یک سکّه یک درهمی بلعید.»
الابتسامةُ السابعةُ 7
قالَت الزوجةُ لِلطَّبیب: « زَوجى یَتَکَلَّمُ و هوَ نائمٌ فـى اللَّیل. ماذا أفعَلُ ؟ أجابَ الطَّبیبُ: «أعْطیهِ فُرصةً لِیَتَکَلَّمَ فـىالنَّهار.»
زن به پزشک گفت: « همسرم شب در حالی که خواب است حرف می زند. چه کار کنم؟ پزشک جواب داد: « به او فرصتی بده تا در روز حرف بزند.»
قالَت الوالِدةُ لِابنهِا: « إذا تَضرِبُ القِطَّةَ؛ سَأضرِبُکَ و إذا تَجُرُّ اُذُنَها؛ أجُرُّ اُذُنَکَ.»فَقالَ الابنُ: « و إذا أجُرُّ ذَیلَها؛ ماذا تَفعَلینَ؟.
مادر به پسرش گفت: « اگر (هر گاه) گربه را بزنی؛ تو را خواهم زد و اگر گوشش را بکشی؛ گوشَت را می کشم.»
پسر گفت: « و اگر دمش را بکشم؛ چه کار می کنی؟»
الکَذّابُ الأوّلُ: « عِندى بِناءٌ مِن مِائةِ طابِقٍ! الطّابِقُ المِائةٌ فَوقَ السَّحاب!»الکذّابُ الثّانـى: « هذا أمرٌ بَسیطٌ. عِندى حمارٌ کبیرٌ؛ أرجُلُهُ عَلَی الأرضِ و رأسُهُ فـى السَّحاب! »الکذّابُ الأوّل: وَ کَیفَ ترکَبُ عَلی هذا الحِمار؟» الکذّابُ الثّانـى: « أذهَبُ فَوقَ سَطحِ بِنائکَ.»
دروغگوی اوّل: ساختمانی صد طبقه دارم که طبقه صدم بالای ابر است.دروغگوی دوم: این چیز ساده ای است . الاغ بزرگی دارم که پاهایش روز زمین و سرش در ابر است.دروغگوی اوّل: « و چگونه روی این الاغ سوار می شوی؟ »دروغگوی دوم: « روی بام ساختمانت می روم.»
اِلتَقَی رَجُلٌ نحیفٌ بِرَجُلٍ سَمینٍ.
فبادَرَهُ الرَّجُلُ السَّمینُ و قالَ لَهُ ضاحِکاً:
«النّاسُ یقولون فـىالبلاد مَجاعة.»
فقالَ النَّحیفُ :« نَعَم و یقولون إنّکَ سَبَبُ المجاعة.»
مرد لاغری به مرد چاقی برخورد کرد .مرد چاق پیشدستی کرد و با خنده به او گفت:« مردم می گویند در کشور قحطی شده است.»
مرد لاغر گفت: « بله و می گویند که تو علّت قحطی هستی.»
اطلاعات عمومی عجیب ولی واقعی
تَسمیةُُ الأطفال:
هَل تَعرِفُ کَیفَ کانَ الْهُنودُ الحُمْرُ یُسَمّونَ أطفالَهُم؟
کانَ الوالِدُ یُسَمِّى طِفلَهُ عَلَی أوّلِ شىءٍ یُشاهِدُهُ عِندَ خُروجِهِ مِنَ الکوخ مثل الثَّورِ الجالِس و الماءِ الضاحِک و الفَرَسِ الواقِف و الأسماءِ الاُخْرَی.
آیا می دانی سرخپوستان چگونه کودکان خود را نامگذاری می کردند؟
پدر هنگام خروج از کلبه نام اوّلین چیزی را که می دید بر کودک خود می نهاد. مانند: گاو نشسته و آب خندان و اسب ایستاده و اسم های دیگر.
صَرَخاتُ الطاووس
الطاووس رَغمَ جمالِهِ الخلّاب یَصرُخُ مِثل صَرَخاتِ الإنسان نَقدِرُ أن نَسْمَعَ صَرَخاتِهِ علی مسافاتٍ بعیدةٍ فـى اللَّیل. کانَ النّاسُ فـى الماضى یَتَصَوَّرونَ أنَّها صَرَخاتُ أشباحٍ.
فریادهای طاووس
طاووس با وجود زیبایی گیرایش مانند انسان فریادهایی می زند که در شب می توانیم از مسافت های دور آن را بشنویم. در گذشته مردم خیال می کردند که این،صداهای اشباح است.
یأکُلُمثلَ وَزْنِهِ
الزَّبابةُ مِن أصغَرِ الحَیَواناتِ الثَّدْییة فـى بریطانیا یُحرِقُ الکَثیرَ مِنَ الطّاقة إلی حدٍّ أنَّهُلابُدَّ لَهُ مِنْ أنْ یأکُلَ طعاماً یُساوى وَزنَهُ کُلَّ یَومٍ و إلّا ماتَ مِنَ الجُوع.
هموزنِ خود می خورد.
موش کور یکی از کوچکترین پستانداران در بریتانیاست که انرژی بسیار می سوزاند تا اندازه ای که ناگزیر است هر روز غذایی بخورد که هموزن خودش است و گرنه از گرسنگی می میرد.
الطّائرُ ذو الفَرامِل
النَّسْرُ الإفْریقىّ یَقدِرُ عَلَی التَّوَقُّفِ السّریع و المُفاجِئ تَفُوقُ فَرامِلُ السَّیّارةِ. عِندَما یَنطَلِقُ بِسُرعةٍ تَبْلُغُ مِائة میلٍ قادرٌ عَلَی التَّوَقُّفِ تَماماً فـى مسافةِ عِشْرینَ قَدَماً فَقَط.
کرکس آفریقایی می تواند سریع و ناگهانی توقّف کند به گونه ای که بر ترمزهای اتومبیل برتری دارد. هنگامی که با سرعت نزدیک به صد میل حرکت می کند می تواند فقط در طیّ بیست قدم کاملاً توقّف کند. ( توضیح اینکه هر میل 1609 متر است)
قُبَّعَةٌ مِن نَسیجِ العنکبوت
أهالـىغینیا الجدیدة یَلبَسونَ قُبَّعاتٍ مصنوعةً مِن نَسیجِ بعضَ أنواعِ العَناکِب هُناک. و لا تَظُنَّ أنَّ هذه القُبَّعاتِ ضعیفةٌ و تَبْلَی بِسُرعةٍ. لِأنَّ الواقعیَّةَ عکسُ ذلک. فهىُ قویّةٌ إلی درجةٍ أنَّها تَبقَی طِوالَ عُمرِ الشَّخصِ الّذى یَلبَسَها.
اهالی گینه نو کلاه های ساخته شده از تار برخی انواع عنکبوتهای آنجا را می پوشند. گمان نکن که این کلاه ها ضعیف است و به سرعت فرسوده می شود. زیرا واقعیّت برعکس آن است. این کلاه ها آن قدر قوی هستند که در طول عمر شخصیکه آنرا می پوشد می ماند.
بَطاطِس مَشْویّة
هَل تَعتَقِدُ أنَّهُ مِنَ الممکن زراعةُ بَطاطس مَشْویّة؟
ذاتَ مَرَّةٍ جَمَعَ الفلّاحونَ محصولَ البَطاطس فـى إقلیمٍ ناتال بجنوبِ إفریقیا و کانَتْ درجةُ حرارةِ الشمس عالیةً جِدّاً إلی درجةٍ أنَّ الزّارعینَ وَجَدوا أنَّ البَطاطسَ الّتـى اسْتَخرَجوها مِنَ الأرضِ مَشْویّةٌ و جاهِزةٌ لِلأکْل.
آیا فکر می کنی که کاشتن سیب زمینی برشته ممکن است؟ یک بار که کشاورزان محصول سیب زمینی را در سرزمین ناتال در جنوب آفریقا جمع می کردند، گرمای خورشید خیلی بالا بود تا حدّی که کشاورزان دیدند که سیب زمینی ای که از زمین درآورده اند قابل خوردن است.
قلمُ الرَّصاص
إذا تُمسِکُ بِقَلَمِ الرِّصاص و ترسُمُ خَطّاً متّصلاً حتّی یَنتهى القلم، کَمْ تَظُنُّ سَیَکونَ طولُ هذا الخطّ؟
حاوَلَ شخصٌ و أصبَحَ طولُ الخَطِّ خمسةً و عِشْرینَ میلاً.
مداد
اگر مدادی را بگیری و خطّ پیوسته ای رسم کنی تا مداد تمام شود. فکر می کنی طول این خط چقدر شود؟
شخصی سعی کرد و طول خط بیست و پنج میل شد. (هر میل 1609 متر است.)
اِبتَسِمْ
المُبتَسِمُ یحتاجُ إلی سَبْعَ عَشْرَةَ عَضُلةً فقط مِن عَضُلاتِ الوَجْه. بَینَما العبوسُ یحتاجُ إلی ثَلاثٍ و أربَعینَ عضلةً، ﻓَﭑبْتَسِمْ و لا تُتْعِبْ عَضُلاتِک.
شخص لبخند زننده، از عضلات صورتش فقط به هفده عضله احتیاج دارد . در حالی که شخص اخمو به 43 عضله احتیاج دارد. پس لبخند بزن و عضلات خود را خسته نکن.